علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
دو شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, :: 23:58 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
در روزگاران گذشته دختری بسیار زیبا و با عفت با پسری ازدواج می کند و روزی دختر داشت در گوشه ای خلوت حمام می کرد که پدر شوهرش از راه رسید و او از شدت خجالت و شرمساری ظرف آبش را روی خود قرار داد و از خدا خواست که این ظرف را برای ابد محافظش کند . خداوند نیز دلش به حال او سوخت و او را تبدیل به لاک پشت کرد.
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||
|